غمخانه دل



به اون گفتم هی یه نگاهی به خودمون بکن

آخه کی حرف یه دعانوسِ پارتیزان و یه نخبه بیکار رو باور میکنه

با تعجب بهم گفت:مگه تو پارتیزانی

همینکه اومدم بهش توضیح بدم دوباره گفت:

بیخیال مرد، ما دوتا خودمون حرف خودمون رو باور نمیکنیم

از بقیه چه توقعی داری


کم کم داشتم مقدمه چینی میکردم که بهش بگم سرطان داره و شش ماه دیگه بیشتر زنده نیست

آخه قبل از همه این ماجرا ها خودم با دکترش صحبت کرده بودم

کوله پشتیم رو در آوردم که شاید نفسم سبک تر بشه ولی قبل از اینکه هر فکری بکنم یا حرفی برای گفتن آماده کنم

تک تیرانداز مغزش رو ریخت تو صورتم.


یه زمانی بزرگان عرفان رو به دلیل اینکه حرفی نمیزنن سرزنش میکردم

نمیگم الآن خیلی بزرگ شدم اما الآن به همه اون افراد حق میدم.

هرکه را اسرار حق آموختند /مهر کردند و دهانش دوختند

 

/شعر بالا از مولاناست(البته فکر کنم)

/باید از خودت رد بشی،چون معرفت راحت به دست نمیاد.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی کانال استاد حاج شیخ محسن قنبریان در شبکه‌های اجتماعی آشیونه سیمرغ دختر فلانی اخبار سایت بلگ بیست دفتر وکالت وکیل لیست وکلا برترين سايت هاي مذهبي | top site چوب آسیا نونوشته‌های مجید نعیم‌یاوری niloohonarw گردان قرآنی شهید آوینی