به اون گفتم هی یه نگاهی به خودمون بکن

آخه کی حرف یه دعانوسِ پارتیزان و یه نخبه بیکار رو باور میکنه

با تعجب بهم گفت:مگه تو پارتیزانی

همینکه اومدم بهش توضیح بدم دوباره گفت:

بیخیال مرد، ما دوتا خودمون حرف خودمون رو باور نمیکنیم

از بقیه چه توقعی داری

داستان

داستان:2

آخرین درس از بخش اول عرفان

خودمون ,یه ,باور ,رو ,حرف ,داستان ,رو باور ,توضیح بدم ,بدم دوباره ,گفت بیخیال ,بیخیال مرد،

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

vistasazen لطفا با لبخند وارد شوید :) خبر فوری ساوه پایگاه اطلاع رسانی نیکشهر www.Rostamkarimi.ir وش آتکی خرید کتاب های کمک آموزشی در تهران مقاله ، دانلود مقاله ، دانلود مقاله رایگان ، دانلود رایگان مقاله ، اردبیل مطالب اینترنتی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان هرسین نمکتاب لجمن: لبه جلویی منطقه نبرد